انجمن نجم شمال



در مقاله قبلی خواندیم که، بعضی از محققان این را باور نداشتند که هوموهابیلیس متعلق به جنس هومو باشد و انها پیشنهاد دادند که ان را به عنوان استرالوپیتیکوس هابیلیس طبقه بندی کنند. اکتشافات سنگواره ای بیشتر به روشن شدن این ارتباط کمک خواهد کرد. محققان، اولین شواهد سنگواره ای هوموارکتوس را در دهه ی 1890در اندونزی پیدا کردند. از ان به بعد پژوهشگران سنگواره های زیادی از هوموارکتوس را از سراسر افریقا و اسیا پیدا کرده اند. مرد پکنی و مرد جاوه ای که در اسیا کشف شدند، مثال هایی از هوموارکتوس هستند که حداقل تا 200.000سال قبل می زیسته اند.
هوموارکتوس

هوموارکتوس بلندتر از هوموهابیلیس بود. مغز ان از هوموهابیلیس بزرگتر بود و در جریان تکامل خیلی بزرگتر شد. جمجمه ی ان بزرگتر بود ولی تمام خصایص جمجمه ی انسان امروزی را نداشت. برامدگی بالای چشم و صورت برامده ای که داشت، بیانگر حفظ خصوصیات اجداد ایپی ان بوده است. هوموارکتوس اولین هومینیدی است که تفاوت های کمی بین جنس های نر و ماده ی ان وجود داشته است. افزایش هوش که ارتباط با افزایش اندازه ی مغز بود، این انسان های اولیه را قادر ساخت تا ابزارهای سنگی پیشرفته تری تحت عنوان ابزارهای اکئولئان را بسازند، ابزارهایی مثل تبردستی و سایر وسایلی که دانشمندان فکر می کنند که برای خرد کردن، سوراخ کردن و تراشیدن به کار می رفته اند. همچنین هوش انها به این انسانها اجازه می داد تا بتوانند در مناطق سردسیر زندگی کنند. هوموارکتوس
هوموارکتوس غذای خود را به کمک شکار و یا مردارخواری تهیه می کرد. ممکن است آنها لباس می پوشید، آتش تهیه می کرد، و در غارها و پناهگاه های مناسب زندگی می کرد. در اروپا نیز شواهدی از این نوع زندگی کشف شده است. بسیاری از دانشمندان بر این نظرند که سنگواره هایی که به عنوان هوموارکتوس طبقه بندی می شوند. در حقیقت بیانگر دو گونه اند، یکی هوموارگاستر و دیگری هوموارکتوس. بهترین سنگواره ی شناخته شده ی هوموارگاستر از ناحیه ی لیک تورکانا در کنیا به دست امده است. محققینی که از این انشعاب حمایت می کنند، این طور بیان می کنند که هوموارگاستر ممکن است جد مستقیم انسان های بعدی بوده باشد در صورتی که ممکن است هوموارکتوس در مسیر تکاملی از بین رفته باشد. بعضی از دیرین انسان شناسان، اعتقادی به این که هوموارکتوس به دو گونه منشعب شده باشد، ندارند. آنها شواهدی از سنگواره ی یک میلیون ساله ی هوموارکتوس که در افریقا کشف شده بود، را در نظر قرار می دهند. این سنگواره شباهت های زیادی با سنگواره های هوموارکتوس اسیایی دارد و یک کشف قابل توجه است. چون دیرین انسان شناسان را قادر می سازد تا سنگواره های هوموارکتوس، از یک دوره اما از دو مکان متفاوت ( افریقا و اسیا ) را با هم مقایسه کنند. دانشمندان امیدوارند سنگواره هایی در اینده کشف خواهند شد، که وضعیت هوموارکتوس را روشن نماید.

آرکائیک هوموساپینس حدود 800.000سال قبل ظاهر شد.
می دانیم آرکائیک هوموساپینس نسل هایی از هوموارکتوس یا هوموارگاستر بودند که حدود 800.000سال قبل در آفریقا، آسیا و اروپا زندگی می کردند. بدین صورت انها با جمعیت های هوموارکتوس و نئائدرتان هایی که بعدا پیدا شدند، همپوشانی داشتند. بعضی از محققین، آرکائیک هوموپینیس را تحت عنوان گونه ی مجزایی به نام هومو هیدلبرجنسیس طبقه بندی می کنند.

نئاندرتال ها حدود 230.000سال پیش ظاهر شدند.
اولین بار سنگواره های نئاندرتال ها در نئاندروالی در المان کشف شدند. انها تقریبا از 230.000تا 30.000سال پیش در سرتاسر اسیای غربی و اروپا زندگی می کرده اند. این انسان های اولیه کوتاه و تنومند بودند. صورت انها کمی برامده و چانه و پیشانی انها به عقب رفته بود. بالای چشم کاملا مشخص بود و فک های استخوانی محکمی داشتند. مغز و دندان های جلویی انها بزرگ تر از انسان های امروزی بود. حفره ی بینی بزرگی داشتند و استخوان های گونه نیز عقب رفته بودند. دانشمندان گفته اند که بینی بزرگ، سطح زیادی را در سینوس نئاندرتال ها فراهم می اورد و انها را توانا می کرد تا هوای سرد عصر یخبندان در اوراسیا را هنگام تنفس، از مسیر سر به ریه ها، بهتر گرم کنند. این سوال که ایا نئاندرتال ها گونه ای جدا از انسان امروزی بوده اند یا خیر، مورد بحث دانشمندان می باشد و به توافق نرسیده اند. بسیاری بر این باورند که تفاوت های اناتومیکی بین نئاندرتال ها و انسان های امروزی به معنی مجزا بودن گونه های هومونئاندرتالنسیس و هوموساپینس است. هوموارکتوس
بعضی دانشمندان با این عقیده موافق نیستند و عقیده دارند که نئاندرتال ها گروهی از هوموساپینس ها بوده اند. ابزارهای نئادرتال ها تحت عنوان ابزارهای موسترین نامیده می شوند. ابزارهای انها خیلی استادانه تر از ابزار های هوموارکتوس ساخته شده بودند. محل زندگی نئاندرتال ها بیانگر این است که حیوانات بزرگ را شکار می کرده اند. وجود اسکلت های نئاندرتال های مسن و نئاندرتال هایی با شکستگی های بهبود یافته، بیانگر این است که از افراد مسن و بیماران، مراقبت می کردندو این نشان دهنده ی همکاری پیشرفته ی اجتماعی انها می باشد. انها دارای مراسم عبادی و احتمالا مفاهیم مذهبی بوده اند و گاهی مردگان خود را دفن می کرده اند. در حدود 30.000سال قبل نئاندرتال ها ناپدید شدند و این باعث بحث های زیادی بین دیرین انسان شناسان شد. گروه های دیگری از هوموساپینس ها با خصوصیات امروزی تر، ده ها هزار سال همزمان با نئاندرتال ها می زیسته اند. شاید نئاندرتال ها به دلیل رقابت یا نابود شدن توسط انسان های دیگر منقرض شده باشند. یا ممکن است نئاندرتال ها با این انسان ها امیزش کرده باشند و ویژگی های انها کم کم در نسل های بعدی کمرنگ شده و در نهایت دیگر قابل شناسایی نبوده باشند. انالیز DNAمیتوکندری mtDNAاطلاعات خوبی را برای چنین مباحثی فراهم می کند. هر کدام از صدها میتوکندری درون یک سلول، حدود 10رونوشت از یک حلقه ی کوچک DNAرا دارد که RNAهای ناقل، RNAهای ریبوزومی و بعضی از انزیم های تنفسی را به رمز در می اورند. DNAمیتوکندری فقط از طریق مادر انتقال می یابد، چون فقط تخمک ها در انتقال میتوکندری به سلول تخم نقش دارند. DNAمیتوکندری خیلی سریع تر از DNAهسته ای جهش می یابد. پس میتوکندری، یک شاخص تکاملی دقیق و حساس است. محققین، DNAمیتوکندری را از استخوان نئاندرتال گرفته اند و مورد بررسی قرار دادند. این DNAکاملا با توالی های DNAمیتوکندری انسان امروزی تفاوت دارند، هرچند که شباهت ان به DNAمیتوکندری انسان بیشتر از شامپانزه است. از مطالعه ی این یافته ها به این نتیجه می رسیم که، نئاندرتال ها در مسیر تکاملی به مرگ رسیده اند و با انسان های امروزی امیزش نکرده اند.
هوموارکتوس

محققان در سال 1999، کشف بقایای سنگواره ای یک بچه ی 4ساله را گزارش کردند. اسکلت دارای مشخصات اناتومیکی انسان های امروزی و نئاندرتال ها بود. این بچه چند هزار سال بعد از زمانی که به نظر می رسد نئاندرتال ناپدید شده باشند، زندگی می کرده است. محققان ان را به عنوان نمونه ای از جد مشترک در نظر می گیرند، به این معنی که نئاندرتال ها و انسان های با ساختار امروزی، اعضای همان گونه هایی هستند که با هم امیزش می کردند. بعضی از دانشمندان دیگر بر این عقیده هستند که انچه به عنوان خصوصیات نئاندرتالی در این بچه در نظر گرفته می شود، ممکن است انعکاسی از تفاوت ای ارثی در گونه ی انسان باشد.

نویسنده: نیلوفر ترکزاده ( دانشجو ارشد بیوشیمی )

منابع
1: https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S0960982210012820
2: https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S1631068318300915
3: https://www.nature.com/articles/srep26374
۴: ترجمه خانه زیست شناسی، بیولوژی سولومون جلد دوم ، ۱۳۹۲، تهران، خانه زیست شناسی.


نظرات: (0)
ارسال نظر جدید
نام 
ایمیل 
پررنگ کج خط دار خط دار در وسط | سمت چپ وسط سمت راست | قرار دادن شکلک انتخاب رنگ | پنهان کردن متن قراردادن نقل قول تبدیل نوشته ها به زبان روسی قراردادن Spoiler

کد:
عکس خوانده نمی شود

کد امنیتی را وارد کنید: