صفحه اصلي > اخترزیست شناسی / مطالب و مقالات سایت(غیررصدی) > منشا هوموساپینس

منشا هوموساپینس


23 اردیبهشت 1399. نويسنده: nssri
زیست شناسان در مورد منشا هوموساپینس امروزی اختلاف نظر دارند.
هوموساپینس با ساختار بدنی امروزی حدود100.000 سال قبل در افریقا و خاورمیانه زندگی می کردند. جمجمه ی هوموساپینس برامدگی بزرگ ابرو را نداشت و چانه ی مشخصی داشت. از حدود 30.000 سال قبل انسان امروزی تنها عنصر زنده از جنس هومو بود. انسان شناسان به این مردمان قدیمی عنوان کروماگنون ها را داده بودند. ابزارهای انها اغلب از موادی غیر از سنگ شامل استخوان عاج و چوب ساخته می شدند. تیغه های سنگی هم می ساختند که بسیار تیز بود. کروماگنون ها هنرمند بودند. و نقاشی غارها قلم زنی و مجسمه سازی- می کردند که احتمالا جهت مراسم عبادی از اثار انها استفاده می شده است. اثار هنری انها بیانگر این است که انها احتمالا دارای زبان بوده اند که با استفاده از ان فرهنگ خود را به نسل های جوان منتقل می کرده اند. اکنون دو نظریه ی مخالف درباره ی انسان های امروزی وجود دارد. نظریه ی خارج از افریقا و نظریه ی چند منطقه ای نظریه ی خارج از افریقا بیان می کند که هوموساپینس امروزی بین 200.000 الی 100.000 سال قبل از هوموارکتوس ایجاد شد. بعد به اروپا و اسیا مهاجرت کرد و جایگزین نئاندرتال و سایر انسان های اولیه ی ان مناطقی شد. اما بر اساس نظریه ی چند منطقه ای انسان های امروزی از حدود 2 میلیون سال قبل از چندین جمعیت هوموارکتوس که در مناطق مختلفی از افریقا اسیا و اروپا زندگی می کردند به طور جداگانه ایجاد شد. یافته های به دست امده از سنگواره های هومو زیست شناسی مولکولی و مطالعات ژنتیکی جمعیت های انسان های امروزی شواهدی برای حمایت از هر دو نظریه را نشان می دهند. هر دوی این نظریه ها موافقان و مخالفان جدی دارند.
منشا هوموساپینس

انالیز DNA شواهدی را در مورد منشا انسان امروزی فراهم می کند.
انسان شناسی مولکولی که مقایسه ی مولکول های زیستی افراد امروزی از جمعیت های انسانی مناطق مختلف می باشد کمک می کند به دانشمندان در کشف منشا انسان های امروزی و ردیابی مسیرهای مهاجرت انسان ها. نظریه ی خارج از افریقا در ابتدا به وسیله مطالعاتی که در مورد DNA میتوکندری جمعیت های مختلف انسانی در اواخر دهه ی 1980 صورت گرفت حمایت شد. مطالعات مولکولی متعددی برای مقایسه ی توالی DNA گروه های مختلف انسانی انجام شد ولی تمام انها یک پاسخ دادند و ان اینکه انسان های امروزی از یک جمعیت اولیه ی انسانی که در جنوب افریقا زندگی می کردند به وجود امده اند. ازمایش قطعات ژنتیکی براساس محل زندگی جمعیت ها تفاوت می کرد. بر پایه و ازمایش نتایج این مطالعه دانشمندان جمعیت انسان های امروزی را به سه گروه تقسیم کردند. جمعیت افریقایی زیر ساهاران. جمعیت شمال شرق افریقا. و جمعیت غیر افریقایی. افریقایی ها بیشترین تنوع زنتیکی را دارا بودند در صورتی که جمعیت های غیر افریقایی کمترین تنوع را داشتند. این یافته ها به دو دلیل با پیش بینی نظریه ی خارج از افریقا مطابقت دارد. اول اینکه طرفداران این نظریه انتظار داشتند که جمعیت ها تنوع بیشتری داشته باشند. چون قدیمی تر هستند و زمان بیشتری برای تجمع این تنوع داشته اند. دوم اینکه جمعیت های کوچک که تصور می شود از افریقا مهاجرت کرده اند. نمی توانسته اند تمامی تنوع موجود در جمعیت بزرگ تر افریقایی را به نمایش بگذارند. این گونه مطالعات نظریه ی چند منطقه ای را رد نکرده اند. ولی مسیر مطالعات بعدی را در زمینه ی قطعات دیگر DNAانسان روشن می کنند. یک سری از مطالعات ژنتیکی DNA میتوکندریایی و DNAهسته ای این فرض را تقویت کردند که افریقا محل تولد انسان های امروزی است. و دانشمندان در سال 1999گفتند که اجداد مشترک تمام انسان ها احتمالا خویسان های قدیمی بودند. این استنتاج بر پایه ی انالیز مجزایDNA میتوکندری و کروموزوم Y بود. هر دو مطالعه روشن کردند که مردم خویسان قدیمی ترین گروه انسان ها می باشند. اگرچه بسیاری از ژن های انسان که انالیز شدند وجود جد افریقایی را ثابت کردند. ولی تعداد اندکی از انها ریشه ی اسیایی را نشان دادند که احتمالا با مهاجرت از اسیا به افریقا در زمان دیرتری به جمعیت های افریقایی وارد شده بودند. پس بعضی از جمعیت های اجدادی انسان هم در افریقا و هم در اسیا ممکن است در خزانه ی ژنتیکی انسان های امروزی سهیم باشند.
منشا هوموساپینس

تکامل فرهنگی
انسان هایی که توانایی تکلم را دارند از لحاظ ژنتیکی تفاوت زیادی با سایر پریمات ها ندارند. در سطح توالی DNAما انسان ها 98 درصد مشابه گوریل ها و 99 درصد مشابه شامپانزه ها هستیم. تفاوت ژنتیکی خیلی کم ما باعث ایجاد چندین صفت تمایزی شده است از جمله هوش بیشتر و توانایی استفاده از ان از طریق تکامل فرهنگی که انتقال دانش از یک نسل به نسل بعدی است. فرهنگ انسان پویا است و با دستیابی انسان به دانش جدید دستخوش تغییر می شود. تکامل فرهنگی انسان به سه مرحله تقسیم می شود/ توسعه جوامع شکارچی/ جمع اوری کننده 2= توسعه ی کشاورزی 3= انقلاب صنعتی.
انسان های اولیه شکار می کردند ولی علاوه بر ان انچه را که در محیط خود در دسترس داشتند نیز جمع اوری می نمودند. انها کوچ نشین بودند و وقتی که منابع در محل زندگی شان تمام می شد به مناطق دیگر مهاجرت می کردند. انها توانایی ساخت ابزارها و سلاح هایی را داشتند که جهت کشتن شکار کندن پوست حیوانات حفر زمین جهت پیدا کردن ریشه های خوراکی و پخت غذا به کار می رفته اند. ولی دانشمندان در مورد اینکه چه زمانی شکار کردن در جوامع انسانی نهادینه شد مطمئن نیستند.
پیشرفت کشاورزی منبع غذایی قابل اطمینان تری را فراهم اورد.
شروع کشت دانه ها به وسیله ی انسان به ما نشان می دهد که ابزارهای کشاورزی و مواد گیاهی در مناطق باستان شناسی هستند. کشاورزی که مستلزم پرورش حیوانات و کشت گیاهان است منابع غذایی قابل اطمینان تری را فراهم می اورد باستان شناسان می گویند کشاورزی در چند مرحله ایجاد شد. با وجود این که از محلی به محل دیگر تفاوت هایی وجود داشت.اما معمولا در ابتدا کشت گیاهان با شکار کردن همراه بود و اهلی نمودن حیئانات بعد از ان رایج شد گرچه برخی مناطق مانند استرالیا انسان های اولیه حیوانات را اهلی نکردند.
کشاورزی اغلب به سکونت پایدارتری منجر شد چون زمان بیشتری برای رشد دانه ها در یک محل صرف می شد. شهر و روستا ها اغلب در اطراف زمین های زراعی ایجاد شدند اما بعضی اکتشافات وجود ارتباط بین کشاورزی و تاسیس روستاها و شهرها را کمی پیچیده کرده است. پیشرفت های دیگر در کشاورزی شامل اهلی کردن حیوانات بود که مردم انها را برای تهیه غذا شیر و پوست نگهداری می کردند. به گفته ی باستان شناسان بزها و گوسفندان وحشی احتمالا اولین حیواناتی بودند که در بعضی از مناطق اهلی شدند. تهیه ی غذا از راه کشاورزی نسبت به شکار و جمع اوری کردن احتیاج به زمان بیشتری داشت و بازده ی ان هم بالاتر بود. در جوامع شکارچی جمع اوری کننده همه ی افراد در مسئولیت به دست اوردن غذا سهیم بودند. در جوامع کشاورزی افراد کمتری برای تهیه ی غذای همه لازم بود. پس افرادی را برای پیگیری و مطالعه در زمینه های دیگر از جمله مذهب هنر و مشاغل مختلف ازاد می گذاشتند.
منشا هوموساپینس

تکامل فرهنگی تاثیر بسیار شگرفی بر روی بیوسفر( زیست کره )داشته است.
انقلاب صنعتی که از قرن 18 شروع شد جمعیت های انسانی را به مناطق شهری اطراف مراکز صنعتی کشاند. پیشرفت ها در کشاورزی شهرنشینی را تشویق کرد گسترش صنعتی شدن تقاضا را برای منابع طبیعی جهت مواد خام صنایع افزایش داد. تکامل فرهنگی به جمعیت انسان اجازه داد که در سال 2003 به 6.3 میلیارد نفر برسد. این افزایش انجنان زیاد است که باعث سوالاتی در مورد توانایی کره زمین برای نگهداری جمعیت بیش از حد انسان مطرح کرده است. تکامل فرهنگی منجر به اشفتگی و تخریب گسترده ای در زیست شده است. جنگل های بارانی گرمسیری و سایر محیط های طبیعی به سرعت در حال از بین رفتن هستند. الودگی خاک اب و هوا در بساری از مناطق رخ داده است. به دلیل کشت و زرع بیش از اندازه چرای بی رویه و تخریب جنگل ها در حدود 17 درصد از زمین های قابل کشت دچار فرسایش خاک شدند. بسیاری از گونه ها نتوانستند با تغییرات محیطی سریعی که به وسیله ی انسان ایجاد شد سازگار شوند و بدین ترتیب منقرض شدند ولی نکات مهم این است که مردم نسبت به اسیب های به وجود امده اگاه شده اند و بینش لازم برای رفتار صحیح جهت بهتر شدن شرایط را دارند. مطالعه ی زیست شناسی ممکن است حساسیت نسل های اینده را در برابر مسائل زیست محیطی برانگیزاند. پس تکامل فرهنگی بیشتر باعث حل مشکلات ما می شود تا تخریب محیط زیست.

مراجع
1: https://febs.onlinelibrary.wiley.com/doi/full/10.1002/1873-3468.12956

2: https://www.pathwayz.org/Tree/Plain/MULTIREGIONAL+HYPOTHESIS
3:دوم زیست شناسی سولومون، انتشارات خانه زیست شناسی، جلد

نویسنده : نیلوفر ترکزاده ( عضو هیئت علمی مووسه نجم شمال )
بازگشت